زخم دل

ساخت وبلاگ

در خود شکست آن شب، از خود برید عباساوج ولایت است این، خود را ندید عباس آن عاشقان یکدست، هفتاد تن نبودند...یک تن شدند، یک تن، اوّل مرید عباس با یاد کشتگانش، آیینه خانه ای ساختآیینه دار او بود ، آیینه چید عباس از نسل پختگان بود، خامی نکرد، باریچون سیب سرخ افتاد، از بس رسید عباس کی او بهانه جو بود؟ چشمش به چشم او بوددستی به دست او داد، غیرت خرید عباس از قهراو به دور است ، بی ناز و بی غرور استاول شهیدِ او شد تا شد شهید عباس " سید حسن" چه زیبا راز تو را علم کرد"راز رشید" بودی ، راز رشید... عباس علی رضا قزوه زخم دل...ادامه مطلب
ما را در سایت زخم دل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bzakhmiedel31 بازدید : 1 تاريخ : دوشنبه 3 بهمن 1401 ساعت: 14:12

  لیلی بنشین خاطره ها را رو کن...لب وا کن و با واژه بزن جادو کنلیلی تو بگو،حرف بزن،نوبت توست...بعد از من و جان کندن من نوبت توستلیلی مگذار از دَمِ خود دود شوم...لیلی مپسند این همه نابود شوملیلی بنشین،سینه و سر آوردم...مجنونم و خونابِ جگر آوردممجنونم و خون در دهنم می رقصد...دستان جنون در دهنم می رقصدمجنون تو هستم که فقط گوش کنی...بگذاری ام و باز فراموش کنیدیوانه تر از من چه کسی هست،کجاست...یک عاشقِ این گونه از این دست کجاستتا اخم کنی دست به خنجر بزند...پلکی بزنی به سیم آخر یزندتا بغض کنی،درهم و بیچاره شود...تا آه کِشی،بندِ دلش پاره شوداِی شعله به تن،خواهرِ نمرو زخم دل...ادامه مطلب
ما را در سایت زخم دل دنبال می کنید

برچسب : لیلی بنشین خاطره هارو رو کن,لیلی بنشین خاطره ها را,لیلی بنشین خاطره هارا رو کن,لیلی بنشین خاطره,لیلی بنشین خاطرهارا رو کن, نویسنده : bzakhmiedel31 بازدید : 217 تاريخ : پنجشنبه 22 مهر 1395 ساعت: 9:15

  نیست صاحب نفَسی، درک کند حالِ مرا کاش این شعر بگوید به تو احوال مرا طوطیِ چشمِ تو پرواز کنان رفت و ندید که به قیچی زده دنیا، پَرِ آمالِ مرا منطق و فلسفه ات پخته شده اما حیف عشق باید بکُند پخته، دلِ کالِ مرا تو خودت خواسته ای بی منِ مسکین بپَری و همین خواسته ات، بسته پر و بالِ مرا الفِ قامتِ من، مشقِ الفبای تو بود رفتی و هیچ ندیدی کمرِ دالِ مرا نفَسی نیست که بی یادِ تو از سینه رود بنِگر ثانیه های شده چون سالِ مرا من چِسان شرح دهم مرگِ دلم را به غزل برسانید به من حضرتِ غسّالِ مرا « دیدی ای دل که غمِ عشق دگربار چه کرد؟! » چشمهای تو فقط شاد کند فالِ مرا « زخم دل...ادامه مطلب
ما را در سایت زخم دل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bzakhmiedel31 بازدید : 140 تاريخ : پنجشنبه 22 مهر 1395 ساعت: 9:15

    آسمان کم بود ،کم، اما برایم گریه کردمردنم راحدس زد قبل از عزایم گریه کرد دیدن چشمان تو یک اتفاق ساده نیستدر بهایش بی نهایت چشم هایم گریه کرد دستهایم در خیال دستهایت زنده بوددستهایت را کشیدی دستهایم گریه کرد از خجالت اشکهای شوق من جاری نشدمن به جای دل تپیدم او به جایم گریه کرد با صدای نغمه های ساز حرفم را زدمظاهرم آرام بود اما صدایم گریه کرد رفتم از پیشت ولی مردم میان هر قدمبس که از درد جدایی رد پایم گریه کرد دست گریه، کوچه گریه ،چشم گریه بگذریمآسمان کم بود ،کم ،اما برایم گریه کرد مهرداد بابایی زخم دل...ادامه مطلب
ما را در سایت زخم دل دنبال می کنید

برچسب : آسمان ریسمانمان کم بود, نویسنده : bzakhmiedel31 بازدید : 122 تاريخ : پنجشنبه 22 مهر 1395 ساعت: 9:15

    بندگی کن ای دلم اینجا کسی یار تو نیست کس خریدار دل صادق در این بازار نیست آسمان دارد گلایه از جفا در حق عشق مثل باران هیچکس گویی عزادارتو نیست قسمت پروانه شد سوختن از هجر فراق ذره ذره آب شد شمع ولی غمخوار نیست راه پر پیچ وخمی دارد جهان عاشقی ماکه ره گم کرده ایم راه بلد انگار نیست در ره عشقی که لیلی شد زبان زد در جهان کس دگر همتای مجنون در بیابان زار نیست سوختن سهم منو ابری دل بشکسته ام غیر گریه بغض را درمان نباشد نیست نیست خلوتی باید که عاشق با خودش خلوت کند چون خریدار دل بشکسته جز معبود نیست زخم دل...ادامه مطلب
ما را در سایت زخم دل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bzakhmiedel31 بازدید : 30 تاريخ : پنجشنبه 22 مهر 1395 ساعت: 9:15

    روزه می گیرم، ولی یادت خرابش می کند سرکه می ریزم ،ولی عشقت شرابش می کند عقل می‌خواهد کمی بیدار گردد در سرم عشق با لالایی آرام خوابش می کند روزها گرمند، اما تشنگی رنج کمیست آنکه را هجران تو هر شب عذابش می کندآتشی در زیر خاکستر، تو را در چشمهاست این دل کم تاب را کم کم کبابش می کندیک نظر در آن کتاب باز ابروهای تو اهل دل را منصرف از هر کتابش می کندبر دلم نقاشی چشم قشنگت شب به شب نقشه ی هر توبه را نقش بر آبش می کند زخم دل...ادامه مطلب
ما را در سایت زخم دل دنبال می کنید

برچسب : روزه می گیرم ولی یادت خرابش می کند,روزه مي گيرم ولي يادت خرابش مي كند, نویسنده : bzakhmiedel31 بازدید : 118 تاريخ : پنجشنبه 22 مهر 1395 ساعت: 9:15

      من نگاهم نگاهِ بر راهم ناله ام گریه های بی گاهم حِق حق ام سرفه ام نفس زدنم من بریده بریده ام آهم بوی گودال می دهد دستم تشنه ام روضه های جانکاهم چشم نه سر نه جان را نه آه تنها حسین می خواهم حرم گرم و ساده ام پاشید رفتی و خانواده ام پاشید چشم ها تار می شود گاهی درد بسیار می شود گاهی درد پهلو چقدر طولانیست سرفه خونبار می شود گاهی روضه ای که سکینه هم نشنید سرم آوار می شود گاهی پیش ام البنین نشد گویم حرف دشوار می شود گاهی گرمی آفتاب یادم هست التماس رباب یادم هست شانه وقتی که خیزران بخورد دست سخت است تا تکان بخورد و از آن سخت تر به پیش رباب ضربه ای طفلِ بی زب زخم دل...ادامه مطلب
ما را در سایت زخم دل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bzakhmiedel31 بازدید : 144 تاريخ : پنجشنبه 22 مهر 1395 ساعت: 9:15